ترجمه مقاله

مسرح

لغت‌نامه دهخدا

مسرح . [ م َ رَ ] (ع اِ) چراگاه . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). مرعی . (اقرب الموارد). ج ، مَسارح . (منتهی الارب ) :
می رهم زین چار میخ چارشاخ
میجهم در مسرح جان زین مناخ .

مولوی .


مثنوی را مسرح و مشروح ده
صورت امثال او را روح ده .

مولوی .


|| مکانی که برای نمایش دادن داستانها از آن استفاده می شود. (از المنجد). صحنه . صحنه ٔ تآتر. صحنه ٔ نمایش . سن .
ترجمه مقاله