مسطر
لغتنامه دهخدا
مسطر. [ م ُ س َطْ طَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسطیر. نوشته شده و نوشته و مکتوب . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسطیر شود :
تا هیچکسی دیدی کآیات قران را
جز من به خط ایزد بنمود مسطر.
آنگاه بپرسیدم از ارکان شریعت
کاین پنج نماز از چه سبب گشت مسطر.
تا هیچکسی دیدی کآیات قران را
جز من به خط ایزد بنمود مسطر.
ناصرخسرو.
آنگاه بپرسیدم از ارکان شریعت
کاین پنج نماز از چه سبب گشت مسطر.
ناصرخسرو.