ترجمه مقاله

مسفوع

لغت‌نامه دهخدا

مسفوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازسفع. || مسفوع العین ؛ مرد که چشمهایش در چشم خانه رفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد چشم رسیده و پری زده . (منتهی الارب ). معیون و چشم زده و چشم زخم رسیده . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله