ترجمه مقاله

مسلوب

لغت‌نامه دهخدا

مسلوب . [ م َ ] (ع ص ) ربوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). بربوده . سلب شده . (ناظم الاطباء). مقلوع . منترع . مأخوذ. منسلب . مختلس .
- مسلوب الأهلیة ؛ که اهلیت برای او نشناسند.
- مسلوب القرار ؛ بی آرام .
- مسلوب المنفعة ؛ آنچه که از آن بهره ای عاید نشود، چنانکه زمین یا ملک مسلوب المنفعة.
- مسلوب کردن ؛ ربودن . سلب کردن .
- مسلوب کرده ؛ سلب کرده .
|| ربوده عقل . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله