ترجمه مقاله

مسمع

لغت‌نامه دهخدا

مسمع. [ م ِ م َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمعة. و رجوع به مسمعة شود. || سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مَسمع. و رجوع به مَسمع شود. || گوشه ٔدلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دسته ٔ سر دلو که رسن بدان بندند تا دلو برابرباشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دسته ٔ میانه ٔ دلو. (غیاث ). || چوبهائی که در داخل زنبیل کنند وقتی که خاک از چاه برمیکشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله