ترجمه مقاله

مسمع

لغت‌نامه دهخدا

مسمع. [ م ُ م َ ] (ع ص ) شنوانیده شده و مقبول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کارساز. (ناظم الاطباء).
- غیرمسمع ؛ شنوانیده نشده . غیرمقبول . جواب داده نشده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و اسمع غیرمسمع (قرآن 46/4)؛ و بشنو که شنوانیده نمیشوی ، پاسخ داده نمیشوی .
ترجمه مقاله