ترجمه مقاله

مسمع

لغت‌نامه دهخدا

مسمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || گوش . ج ، مَسامع. (دهار). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || جائی که از آنجای شنیده میشود: هو منّی بمرأی و مسمع؛ جائی است که می بینم او را و می شنوم سخن او را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). محل شنیدن . جائی که در آن شنوند. برابر مرأی . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مسمع او آن دو پاره استخوان
مدرکش دو قطره خون یعنی جنان .

مولوی .


ترجمه مقاله