ترجمه مقاله

مسندافروز

لغت‌نامه دهخدا

مسندافروز. [ م َ ن َ اَ ] (نف مرکب ) مسندافروزنده . مسندفروز. مسندفروزنده . آن که روشنی مسند به وجود او بازبسته است ، از قبیل : پادشاه ، امیر، وزیر و حاکم . کسی که رونق و فروزندگی مسند و تخت پادشاهی به وجود او بسته است :
چو باب خویش سعدالدوله اسعد مسندافروزم
جمال و سید و عبدند اندر عون و تیمارم .

سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 69).


و رجوع به مسندفروز شود.
ترجمه مقاله