ترجمه مقاله

مسود

لغت‌نامه دهخدا

مسود. [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسوید. سیاه شده . (از منتهی الارب ). سیاه کرده شده . سیاه :
گازر مباش کز پی تزیین دیگری
جامه سپید کرد و ورا رو مسود است .

ابن یمین .


|| نوشته شده . || سیّد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله