ترجمه مقاله

مسومة

لغت‌نامه دهخدا

مسومة. [ م ُ س َوْ وَ م َ ] (ع ص ) تأنیث مسوم . اسب به چرا گذاشته شده . || اسب با نشان و علامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نشان کرده شده . نشاندار. باعلامت . معلمه . داغدار. (یادداشت مرحوم دهخدا): حجارة مسومة؛ سنگریزه هائی که بر آن امثال خواتم بوده باشد، یا آن که بر آن نشان سپید و سرخ یا دیگر علامت بود که بدان معلوم گردد که این سنگریزه ها از سنگریزه های دنیا نبوده اند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و أمطرنا علیها حجارة من سجیل منضود مسومة... (قرآن 82/11 و 83)؛ و بارانیدیم بر آن سنگهائی از سنگ گل بر هم نهاده شده و نشان کرده .
ترجمه مقاله