ترجمه مقاله

مسکة

لغت‌نامه دهخدا

مسکة. [ م َ س َ ک َ ] (ع اِ) جایی که آب ایستد در وی . (منتهی الارب ). || جای درشت از چاه که وقت کندن پیش آید. || چاه درشت خاک که به گرد گرفتن حاجت نباشد وی را. || پوستکی است که بر روی کودک یا اسب کره در کشیده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || واحد مَسَک . (از اقرب الموارد). دست برنجن از عاج . (دهار). و رجوع به مَسَک شود.
ترجمه مقاله