ترجمه مقاله

مسکت

لغت‌نامه دهخدا

مسکت . [ م ُ س َک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از تسکیت . ساکت کرده شده . خاموش گردانیده . (از اقرب الموارد). رجوع به تسکیت شود. || آخرین تیر و تیر پسین از تیرهای قمار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله