ترجمه مقاله

مسکته

لغت‌نامه دهخدا

مسکته . [ م ُ ک ِ ت َ] (ع ص ) که سبب خاموشی و بروز حالت استماع گردد. که شنونده را مفحم و خاموش کند (هاء آخر کلمه برای مبالغه است ) : حکایات و نوادر مسکته و مضحکه بسیار یاد گیر. (قابوسنامه چ یوسفی ص 192). اگر مستمعمسکته خواهد آن گوی و اگر فسانه خواهد فسانه گوی . (منتخب قابوسنامه ص 168).
- مسکته گویی ؛ سخن مقنع گفتن :
در مجمع شاهان سخنش مسکته گویی است
بر عرصه ٔ میدان علمش نادره بازی است .

عثمان مختاری (ص 550).


ترجمه مقاله