ترجمه مقاله

مشاهیر

لغت‌نامه دهخدا

مشاهیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مشهور. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). و مجازاً به معنی بزرگان و ناموران . (غیاث ) (آنندراج ). مردمان مشهور و معروف و شناسا. (ناظم الاطباء) : چنین نبشته است بوریحان در مشاهیر خوارزم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 681). و طایفه ای از مشاهیر ایشان ... به منزلت ساکنان خانه و بطانه ٔ مجلس بودند. (کلیله و دمنه ). و از حال بزرگان رای و مشاهیر شهر و... (کلیله و دمنه ). وزیر ابوالعباس از معارف کتاب و مشاهیر اصحاب فایق بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 456). صنادید قروم و مشاهیر ملوک به عجز از وی روی برتافته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 410). و معارف کبار و مشاهیر احرار را بر لزوم طاعت و قیام به خدمت او تکلیف فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 438).
ترجمه مقاله