ترجمه مقاله

مشتلق

لغت‌نامه دهخدا

مشتلق . [ م ُ ت َ ل ُ ] (اِ) در فرهنگ ترکی به معنی شکرانه و از اهل زبان بتحقیق پیوسته که به معنی مژدگانی است و مرکب از مشت مغیر مژده و لق به ضم به معنی بها. (آنندراج ). ترکی شده ٔ مژدگانی و اصل آن ظاهراً مژده لیک یا مژده لیق بود و به کثرت استعمال مشتلق کرده اند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مژدگانی . چیزی که در هنگام رسانیدن خبر خوش یا یافتن چیزی گم کرده ٔ کسی به صاحب خبر و یابنده ٔآن می دهند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ) :
آمد آن آرام جانها بیقراران مشتلق
مژده ٔ پابوس دارم خاکساران مشتلق .

ملا سالک یزدی (از آنندراج ).


به اردو فرستادند که مشتلق فتح و فیروزی به نواب بلقیس مکانی .. و سایر مخدرات استار سلطنت رساند. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 340).
ترجمه مقاله