ترجمه مقاله

مشت

لغت‌نامه دهخدا

مشت . [ م َ ] (ص ) انبوه و بسیار و پر و لبریز. (برهان ) (ناظم الاطباء). پر و انبوه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ). || سطبر و گنده و غلیظ. (برهان ) (ناظم الاطباء). سطبر و غلیظ. (انجمن آرا) (جهانگیری ). غلیظ. (فرهنگ رشیدی ) :
ازرقی دیوچهر بژمژه رنگ
از بدی مشت و از هجیری ونگ .

شیخ سودان (از فرهنگ رشیدی ).


ترجمه مقاله