ترجمه مقاله

مشخ

لغت‌نامه دهخدا

مشخ . [ م َ ] (اِ) مشق . اعم از چیزی نوشتن بسیار و کارهای دیگر. (برهان ). دستور و دستورالعمل مشق و نوشتن خط و دیگر کارها. (ناظم الاطباء). تلفظ عامیانه ٔ مشق عربی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || ورزش . || دستورالعمل حرکت سپاهیان . (ناظم الاطباء). به همه ٔ معانی رجوع به مشق شود.
ترجمه مقاله