ترجمه مقاله

مشرح

لغت‌نامه دهخدا

مشرح . [ م ُ ش َرْ رَ ] (ع ص ) شرح شده . بیان شده . توضیح داده شده . روشن کرده : چنانکه بیاورده ام پیش از این سخت مشرح . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 193). و بنده ملطفه ٔ پرداخته بود مختصر. این مشرح پرداختم تا رای عالی بر آن واقف گردد ان شأاﷲ تعالی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360). || گوشت پاره شده به درازا بی آن که بعض از بعضی آن را جدا سازد. (محیط المحیط). گوشت کفانیده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله