ترجمه مقاله

مشرق

لغت‌نامه دهخدا

مشرق . [ م ُ ش َرْ رَ ] (ع اِ) نمازگاه . (آنندراج ) (صراح اللغة). نمازگاه . منه : این منزل المشرق ؛ ای مکان الصلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) جامه ٔ سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قلعه ٔ آهک اندود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قلعه ٔ گچ اندود. || گوشت خشک شده در آفتاب . (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد شود.
ترجمه مقاله