ترجمه مقاله

مشروب

لغت‌نامه دهخدا

مشروب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) آشامیده شده . هر چیز آشامیده شده . و هر چیز آشامیدنی و قابل شرب . (ناظم الاطباء). نوشابه . (فرهنگستان ).
- مشروب و مأکول ؛ آب و غذا.
|| آبخورده و آب داده شده . (ناظم الاطباء).
- مشروب شدن ؛ آب خوردن ، و آب داده شدن . (ناظم الاطباء).
- مشروب کردن ؛ آبدادن .(ناظم الاطباء).
|| در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مشروب فروش ؛ آن که عرق ، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود.
ترجمه مقاله