ترجمه مقاله

مشعب

لغت‌نامه دهخدا

مشعب . [ م ُ ش َع ْ ع َ ] (ع ص ) وصله شده و پینه زده . (ناظم الاطباء). اصلاح شده . (از اقرب الموارد): فی کل قعب مشعب ؛ ای مجبور فی مواضع منه . (ابن کناسة ازاقرب الموارد). و رجوع به تشعیب و مشعبة شود. || نشان کرده شده ٔ با نشان شعب . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله