ترجمه مقاله

مشفقی

لغت‌نامه دهخدا

مشفقی . [م ُ ف ِ ] (اِخ ) بغدادی است و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را، بجای فرزند بود. بخدمت ارباب شعر رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی که :
سرو دیوانه شده از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد برپایش .
گفته ، این غزل از اوست :
گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش
سر نهد مردمک دیده من برپایش
سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی
باد آمد بچمن تا بکند از جایش
سنبل آشفته شده در چمن از طره ٔ او
آتش افتاده به گل از رخ بزم آرایش .

(تحفه ٔ سامی ص 138).


ترجمه مقاله