ترجمه مقاله

مشمر

لغت‌نامه دهخدا

مشمر. [ م ُ ش َم ْ م ِ ] (ع ص ) مرد رسا و آزموده کار و دامن بر میان زننده برای دویدن . (آنندراج ) (غیاث ). مرد رسای آزموده کار. (منتهی الارب ). مرد رسای آزموده کار و مجرب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دامن برزده . شکرده . ساخته . مهیا. آماده . مصمم . (یادداشت مؤلف ) :
برفت از پیشم و پیش من آورد
بیابان بر، ره انجامی مشمر.

لبیبی .



ترجمه مقاله