ترجمه مقاله

مشکور

لغت‌نامه دهخدا

مشکور. [ م َ ] (ع ص ) پسندیده و ستوده . (غیاث ) (آنندراج ). مقبول شده در درگاه خدای تعالی جل شأنه . سپاس داشته شده و ستایش شده و ستوده شده و شکر کرده شده و سزاوار ستایش و سپاس و حمد و پسندیده و پذیره و مقبول و خوش آیند. (ناظم الاطباء) : و من اراد الاَّخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. (قرآن 19/17).
کریم طبعی آزاده ای خداوندی
که خلق یکسر از او شاکرند و او مشکور.

فرخی .


مگر باری ز من خشنود گردد
بود در کار من سعی تو مشکور.

فرخی .


گر تو سوی سور میروی ، رو
روزت خوش باد و سعی مشکور.

ناصرخسرو.


ای به هر فضل ذات تو ممدوح
وی به هرخیر سعی تو مشکور.

مسعودسعد.


گرچه گفتار من بلند آمد
او بدان نزد خلق مشکور است .

مسعودسعد (دیوان ص 44).


موقع منت اندر آن هرچه مشکورتر باشد.(کلیله و دمنه ). او در اطفای آن جمره و تسکین فتنه آثار مأثور و مساعی مشکور نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور... (سندبادنامه ص 7). || (اصطلاح علم حدیث ) هرگاه در مورد راوی به کار رود مفید مدح است ، و بعضی گفته اند مشعر بر موثوق بودن اوست .
ترجمه مقاله