مشکین سنان
لغتنامه دهخدا
مشکین سنان . [ م ُ /م ِ س ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از مژگان معشوق است . (برهان (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) :
نیزه بالاست خون غمزه ٔ تو
که به مشکین سنان همی ریزد.
نیزه بالاست خون غمزه ٔ تو
که به مشکین سنان همی ریزد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 468).