ترجمه مقاله

مشک افشاندن

لغت‌نامه دهخدا

مشک افشاندن . [ م ُ / م ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مشک بیختن . مشک افشانی کردن . پراکندن مشک . خوشبوی ساختن . عطرافشان کردن :
چنان کز خواندنش فرخ شود رای
ز مشک افشاندنش خلخ شود جای .

نظامی .


نفسش بر هوا چو مشک افشاند
رطب تر ز نخل خشک افشاند.

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 8).


ترجمه مقاله