ترجمه مقاله

مصارمت

لغت‌نامه دهخدا

مصارمت . [ م ُ رَ / رِ م َ ] (از ع ، اِمص ) مصارمة. مصارمه . از یکدیگر بریدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصارمة و مصارمه شود.
- مصارمت کردن ؛ از یکدیگر بریدن و قطع رابطه کردن . (یادداشت مؤلف ). بریدن از کسی و جایی . قطع علاقه کردن : به سبب تفاوت و ناهمواری صحبت و تغیر و ناسازگاری الفت مصارمت کردند از وطن به وطنی . (سندبادنامه ص 120).
ترجمه مقاله