ترجمه مقاله

مصدق

لغت‌نامه دهخدا

مصدق . [ م ُ ص َدْ دِ ](ع ص ) صدقات گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صدقه ستاننده . ج ، مصدقون . (مهذب الاسماء). فراهم آورنده ٔ زکوة و صدقه . جابی . عامل . ساعی . فراهم آورنده ٔ صدقه . صدقه ستاننده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به تاج العروس ج 6 ص 406 شود. || تصدیق کننده و آنکه تصدیق کند دیگری را و گواهی دهد صداقت و راستی دیگری را. (ناظم الاطباء). برراست دارنده . (مهذب الاسماء). تصدیق کننده ٔ چیزی یا کسی . گواهی کننده ٔ راستی چیزی یا کسی را. (از یادداشت مؤلف ). راستگوی دارنده کسی را. ضد مکذب . (آنندراج ). مؤید. تأییدکننده . آنچه موجب تصدیق گردد : بالجمله سادات عظام را که ذریه ٔ طیبین و طاهرینند معزز و گرامی داشته در توقیر و احترام ایشان مبالغه ٔ عظیم می فرمودند مصدق این مقال تعظیم و توقیر زیاده از حد اعتدال سادات اسکویه ٔ تبریز است . (عالم آرا ج 1 ص 143). || باورکننده . || مقوم . ارزیاب خبره . ج ، مصدقین .
ترجمه مقاله