ترجمه مقاله

مصفور

لغت‌نامه دهخدا

مصفور. [ م َ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || کسی که صفرا در وی جمع شده باشد. (ناظم الاطباء). بیمار صفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که شکم او زرداب ناک باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زرع مصفور؛ کشته ٔ آسه زده . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله