ترجمه مقاله

مصلوب

لغت‌نامه دهخدا

مصلوب . [ م َ ] (ع ص ) بردارکشیده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آویخته . درآویخته . برآویخته . بیاویخته . به چلیپا برکرده . به چلیپا برزده . بردارزده . بردارکشیده . بردارشده .دارزده . به دارکشیده . (یادداشت مؤلف ). || سخت تب زده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- مصلوب شدن ؛ به دار آویخته شدن . آویخته گشتن . بر دار کشیده شدن .
- مصلوب کردن ؛ به دار آویختن . بر دار زدن . آویختن .
ترجمه مقاله