ترجمه مقاله

مضاوی

لغت‌نامه دهخدا

مضاوی . [ م َ ] (ع اِ) پنجره ای قفس مانند. (ناظم الاطباء). ج ِ مضوی . روشن . (یادداشت مؤلف ): رواشن (ج ِ روشن = روزن بمعنی پنجره و سوراخ ، شباک است ). در صورتیکه از عبارت ابن بیطار در معنی مضاوی : «طلق ، حجر براق یتحلل اذا دق الی طاقات صغار دقاق ، و یعمل منه مضاوی للحمامات فیقوم مقام الزجاج »، معلوم است که مقصود از مضاوی قطعه های کوچک صیقل شده از طلق است که بجای شیشه در روشن های حمام به کار می بردند. پس مضاوی بمعنی روشن = روزن نیست بلکه طلق است که در روشن (روزن پنجره ) گذارند.
ترجمه مقاله