ترجمه مقاله

مضر

لغت‌نامه دهخدا

مضر. [ م ُ ض َ ] (اِخ ) قبیله ای از عرب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اجداد رسول اکرم از این قبیله اند. (از تاریخ گزیده ص 126 و 132). عدنانیها به دو شاخه منقسم می شوند به نام دو پسر عدنان : «عک » و «معد»... معدی ها قبائل بسیار پیدا کرده اند و دو شعبه شدند: «نزار» و «قنص » که اکثریت با نزار است و یکی از پنج فرع معروف این شعبه مضر است . (از تاریخ اسلام چ 1 دانشگاه ص 32) : فقال له النعمان انت اعز العرب قبیلة. قال العز و العدد من العرب فی معد، ثم فی نزار، ثم فی مضر... (عقدالفرید ج 6 ص 178).
چو تیز گشت به حمله عنان شاه عجم
نماند یک تن از آن قوم چون ربیع و مضر.

عنصری (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


گوهر تیغش هندی تن و چینی سلب است
هند با چین چو یمن با مضر آمیخته اند.

خاقانی .


آنک آن یوسف احمدخوی من در چه و غار
زیور فخر و فر، از مصر و مضر بگشائید.

خاقانی .


و رجوع به عقدالفرید و تاریخ بخارا و اخبار دولت سلجوقی و الاوراق و تاریخ گزیده ص 126، 129، 132 شود.
ترجمه مقاله