مطایبت
لغتنامه دهخدا
مطایبت . [ م ُ ی َ / ی ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) شوخی و مزاح کردن . هزل و خوش منشی کردن . مطایبة :
من اینهمه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان .
گفت مرا به کیفیت آن بر واقف نگردانی تا همچنین تقرب کنم و بر مطایبتی که رفت استغفار گویم . (گلستان ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
من اینهمه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان .
فرخی .
گفت مرا به کیفیت آن بر واقف نگردانی تا همچنین تقرب کنم و بر مطایبتی که رفت استغفار گویم . (گلستان ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.