مطربی
لغتنامه دهخدا
مطربی . [ م ُ رِ ] (حامص ) آوازخوانی و سرودگویی و مغنی گری و ساززنی و رقاصی .(ناظم الاطباء). عمل خنیاگری و رامشگری :
بر گل نو زندواف مطربی آغاز کرد
خواند بالحان خوش نامه ٔ پا زند و زند.
گفت من رقص ندانم بسزا
مطربی نیز ندانم بدرست .
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی .
بر گل نو زندواف مطربی آغاز کرد
خواند بالحان خوش نامه ٔ پا زند و زند.
سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
گفت من رقص ندانم بسزا
مطربی نیز ندانم بدرست .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 836).
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی .
عبید زاکانی .