معاقب داشتن
لغتنامه دهخدا
معاقب داشتن . [ م ُ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) عقوبت کردن .مجازات کردن . سزای عمل بد کسی را دادن :
تقصیر اگر فتاد به خدمت
من بنده را مدار معاقب .
و رجوع به معاقب شود.
تقصیر اگر فتاد به خدمت
من بنده را مدار معاقب .
مسعودسعد.
و رجوع به معاقب شود.