ترجمه مقاله

معتکم

لغت‌نامه دهخدا

معتکم . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) برابر نماینده میان تنگبارها. (آنندراج ). آنکه بارها را برابر و مساوی می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چیز بر هم نشسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتکام شود.
ترجمه مقاله