ترجمه مقاله

معدل

لغت‌نامه دهخدا

معدل . [ م ُ ع َدْ دِ ] (ع ص ) راست کننده . (آنندراج ). تعدیل کننده . یکسان کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه عدول را تزکیه او کند. (دهار) (السامی فی الاسامی ). آنکه گواهی به عدالت کسی دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وقضات بلخ و اشراف و علما و فقها و معدلان و مزکیان ... هم آنجا حاضر بودند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 183). || نزد اهل هیئت بر منطقه ٔ فلک اعظم اطلاق شود و معدل النهار و فلک مستقیم نیز نامیده می شود. (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به معدل النهار شود.
ترجمه مقاله