ترجمه مقاله

معدول

لغت‌نامه دهخدا

معدول . [ م َ ] (ع اِ) جای بازگشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): ما له معدول ؛ بر او جای بازگشتی نیست . (از اقرب الموارد). || (ص ) پیچیده شده و کشیده شده . || عدول کرده شده و بازگردیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به معدوله شود. || در اصطلاح نحویان ، اسمی را نامند که از صیغه ٔ اصلی خود خارج شده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به عدل شود.
ترجمه مقاله