ترجمه مقاله

معد

لغت‌نامه دهخدا

معد. [ م َ ] (ع مص ) ربودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر معده ٔ کسی زدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتن در زمین .(از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رفتن در زمین و دور شدن . (از اقرب الموارد). || به دندان پیش گزیدن گوشت را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به دندان پیشین گرفتن گوشت و کندن آن را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تباه شدن چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تباه شدن معده ٔ کسی و گوارد نکردن طعام . این فعل به صورت مجهول استعمال شود. || به شتاب کشیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله