ترجمه مقاله

معد

لغت‌نامه دهخدا

معد. [ م َ ع َدد ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابوتمیم :
بیرون برد از سر بدان مفتعلی
شمشیر خداوند معدبن علی .

ناصرخسرو.


و رجوع به ابوتمیم معدبن علی شود.
ترجمه مقاله