ترجمه مقاله

معربدوار

لغت‌نامه دهخدا

معربدوار. [ م ُ ع َ ب ِدْ ] (ق مرکب ) مانند معربد. همچون عربده جویان :
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
بر آتشم بنشاندی و زود بنشستی .

خاقانی .


و رجوع به معربد شود.
ترجمه مقاله