معرکه چیدن
لغتنامه دهخدا
معرکه چیدن . [ م َ رَ ک َ / م َ رِ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) معرکه گرفتن :
بر در عشق مچین معرکه ای عقل فضول
طفل را شیوه ٔ بازیچه حرام است اینجا.
و رجوع به معرکه گرفتن شود.
بر در عشق مچین معرکه ای عقل فضول
طفل را شیوه ٔ بازیچه حرام است اینجا.
عرفی (از آنندراج ).
و رجوع به معرکه گرفتن شود.