ترجمه مقاله

معزال

لغت‌نامه دهخدا

معزال . [ م ِ ] (ع ص ) شبان تنها و آنکه ستوران به گوشه ای برد به چرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به ناحیه ای فرودآینده از سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که از سفر در ناحیه ای فرود آید. (ناظم الاطباء). آنکه در سفربا قوم فرود نیاید اما در ناحیه ای فرود آید. (از اقرب الموارد). || بی نیزه . (مهذب الاسماء). مرد بی نیزه . ج ، معازیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرکه از قماربازان بر کنار باشد جهت خساست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد سست و گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ضعیف احمق و گول . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مستبد به رأی . (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله