ترجمه مقاله

معسر

لغت‌نامه دهخدا

معسر. [ م ُ ع َس ْ س َ ] (ع ص ) دشوار. (غیاث ) (آنندراج ) :
آن میسر نبود اندر عاقبت
نام او باشد معسر عاقبت
تو معسر از میسر بازدان
عاقبت بنگر جمال این وآن .

مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 12).


و رجوع به تعسیر شود.
ترجمه مقاله