ترجمه مقاله

معصرة

لغت‌نامه دهخدا

معصرة. [ م ِ ص َ رَ ] (ع اِ) تخته ٔ روغنگر. کوبین . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه در وی انگور فشارند تا آب وی برآید. چرخشت . ج ، معاصر. (ناظم الاطباء). مِعصَر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ظرفی است که در آن انگور و جز آن فشرده شود. سپار. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به مِعصَر و ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله