ترجمه مقاله

معقب

لغت‌نامه دهخدا

معقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) معجر زنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چادر زنان . (ناظم الاطباء). || گوشواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتربان ماهر در شتربانی . || آنکه خلیفه کرده باشند او را بعد امام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که تربیت می شود و مهیا می گردد تا پس از امام خلیفه و وزیر باشد. (ناظم الاطباء). کسی که برای بعد از امام به جانشینی تربیت می گردد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله