ترجمه مقاله

معقب

لغت‌نامه دهخدا

معقب . [ م ُ ق ِ] (ع ص ) ستاره ای که پس ستاره ای برآید. (منتهی الارب )(آنندراج ). ستاره ای که پس از ستاره ای دیگر برمی آید و طلوع می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرزندی که جانشین پدر می گردد . (ناظم الاطباء). || آنکه درطلب حق خود خصم را تعقیب کند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله