ترجمه مقاله

معقلة

لغت‌نامه دهخدا

معقلة. [ م َ ق ُ ل َ ] (ع اِ) دیت و گویند لنا عند فلان ضمد من معقلة؛ یعنی از برای ما در نزد فلان باقی مانده ای از دیت است که بر او می باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، معاقل . (اقرب الموارد). || تاوان و گویند دمه معقلة علی قومه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله