ترجمه مقاله

معلل

لغت‌نامه دهخدا

معلل . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه به بهانه ای باج گیر را رفع کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرکه مرةً بعد اخری آب نوشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه بار بار آب خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرکه بار بار میوه چیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه میوه چیند یکی بعد از دیگری . (از اقرب الموارد). || روزی است از ایام عجوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روز ششم از ایام عجوز. (ناظم الاطباء). نام روز ششم است از هفت روز بردالعجوز. (آثار الباقیه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اثبات کننده ٔ حکمی به وسیله ٔ دلیل . (از تعریفات جرجانی ). بیان کننده ٔ علت . تعلیل کننده . دلیل آورنده .
ترجمه مقاله