ترجمه مقاله

معمول کردن

لغت‌نامه دهخدا

معمول کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به کار بستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عمل کردن . || متداول کردن . مرسوم کردن . رایج ساختن . || پروردن . به عمل آوردن . ساختن و پرداختن : قرب صد هزارسر گوسفند و هزار سر گاو که در خانه ها بنمک معمول کرده ... قدید کرده اند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهانی ص 64).
ترجمه مقاله